سیاسی

چرا آمریکا به دنبال احیای داعش در منطقه است؟

در نقاط مرزی سوریه و عراق ، شواهد مستندی در خصوص آموزش نیرو‌های کرد مخالف حکومت سوریه، داعش ، احرارالشام و دیگر گروه‌های تروریستی با هدف بازتولید بحران در منطقه وجود دارد. از سوی دیگر، آمریکا در مناطقی مانند افغانستان، شبه‌قاره هند و قاره آفریقا نیز تکثیر و آموزش تروریست‌های تکفیری را به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم آغاز کرده و دستگاه‌های امنیتی کشور‌های اروپایی و رژیم‌صهیونیستی نیز مانند همیشه با این راهبرد کلان آمریکا همراه هستند.

تلاش خاص حدود ۵۰۰۰ نیروی آمریکایی در شمال‌شرقی سوریه جهت بازتولید تروریسم تکفیری و خلق مجدد بحران‌های امنیتی عمیق در منطقه، متعاقب شکست طرح «خاورمیانه جدید» رخ داده است. آنچه طی سال‌های اخیر در منطقه شامات و به‌طورکلی غرب آسیا ظهور و بروز پیدا کرده است، مصداق عینی «توقف راهبردی آمریکا در منطقه» و متعاقبا «عقبگرد اشغالگران در میدان نبرد» است. به‌راستی طی سال‌های اخیر در سوریه و عراق چه تحولاتی رخ داده و نقش محور مقاومت در خنثی‌سازی یکی از عظیم‌ترین و خطرناک‌ترین پروژه‌های امنیتی آمریکا و رژیم‌صهیونیستی در منطقه چه بوده است؟ در سال ۲۰۱۳ میلادی، مقامات حزب دموکرات آمریکا (دولت وقت اوباما ــ بایدن) تصمیم به ایجاد «داعش» و هدایت تروریست‌های تکفیری در سراسر سوریه (و متعاقبا عراق و حتی نقاطی از لبنان) گرفتند. مقامات غربی و صهیونیستی به این نتیجه رسیده بودند که «ایجاد داعش»، نه‌تن‌ها تصویری مخدوش و انحرافی از «دین اسلام» در جهان ایجاد می‌کند، بلکه کوتاه‌ترین مسیر برای سرنگونی حکومت‌های سوریه و عراق محسوب‌می‌شود.

شکست سنگین غرب و صهیونیست‌ها

براساس نقشه‌راه آمریکا و متحدان و مهره‌های منطقه‌ای آن، قرار بود داعش نهایتا در عرض شش ماه حکومت‌های سوریه و عراق را از بین برده و سپس، خود نیز از این کشور‌ها خارج‌شده یا از بین برود. درحالی‌که کاخ‌سفید و متحدان آن کمترین شک‌وشبهه‌ای در‌خصوص اجرایی‌شدن کامل و نهایی طرح عملیاتی خود در سوریه نداشتند، رزمندگان مقاومت و شهدای بزرگوار مدافع‌حرم؛ با ایمان، صلابت و استواری، قدم در مسیر «مبارزه با دشمنان قسم‌خورده جهان اسلام» گذاشتند. محصول و نتیجه رشادت این قهرمانان بی‌ادعا و مظلوم تاریخ بشری، درهم‌شکسته‌شدن دژ داعش در سوریه و عراق بود و به عبارت بهتر، نه‌تن‌ها آمریکا نتوانست به اهداف از پیش تعیین‌شده خود در سوریه و عراق دست پیدا کند، بلکه با هزینه هنگفت «ساماندهی تروریست‌های شکست‌خورده» مواجه شد. امروز در سال ۲۰۲۳ میلادی قرار داریم. اوباما جای خود را به ترامپ و ترامپ جای خود را به بایدن داد، اما خبری از تسخیر سوریه و عراق توسط مهره‌های بازی آمریکایی ــ صهیونیستی نیست!

کاتالیزور‌هایی از جنس بحران

در نگاه راهبردی آمریکا، بازتولید گروه‌های تروریستی با هدف خلق فرامتنی مساعد برای رشد الگوواره‌های مداخله‌گرایانه غرب و رژیم‌صهیونیستی در منطقه صورت می‌گیرد. در اینجا داعش هم به لحاظ گفتمانی و هم عملیاتی، متغیری وابسته به واشنگتن و تل‌آویو محسوب می‌شود. استراتژیست‌های آمریکایی معتقدند در محیطی که بر مبنای صلح، همکاری و امنیت منطقه‌ای در غرب‌آسیا و نقاط دیگر دنیا شکل گیرد، فرصت و مجرایی برای مداخله‌گرایی آن‌ها وجود نخواهد داشت. این درحالی‌است که مداخله‌گرایی محور سیاست خارجی غرب و رژیم‌صهیونیستی در منطقه و جهان محسوب می‌شود. بازتولید تروریسم تکفیری در غرب‌آسیا دقیقا با همین هدف صورت می‌گیرد. آمریکا و رژیم‌صهیونیستی از شکل‌گیری نظم نوین منطقه‌ای با محوریت بازیگران منطقه (که نفی مداخله‌گرایی فرامنطقه‌ای آمریکا را رقم می‌زند) شدیدا نگران هستند.

کارگردانی به نام بایدن!

در این معادله، نمی‌توان از نقش خاص جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا به‌سادگی گذشت! درست در سال ۲۰۰۶ میلادی، زمانی که تنها سه سال از اشغال عراق توسط دولت جورج واکر بوش سپری می‌شد، جو بایدن در کسوت سناتور ایالت دلاور در سنای آمریکا، طرح موسوم به «فدرالیزه کردن عراق» را به‌عنوان پیش‌درآمدی بر طرح کلان‌تری به نام «تجزیه عراق» روی میز استراتژیست‌ها و آینده‌پژوهان حوزه سیاست خارجی آمریکا قرار داد. بایدن معتقد بود که می‌توان براساس مؤلفه‌های قومیتی و مذهبی، عراق را به سه کشور براساس هویت کردی، شیعی و سنی تقسیم کرد. فراتر از آن، جو بایدن معتقد بود که می‌توان طرح تجزیه عراق را به مبنایی برای تجزیه کل منطقه و جهان اسلام تبدیل کرد، به گونه‌ای که «قومیت و مذهب» در خدمت «نقشه ژئوپلیتیکی مطلوب آمریکا» در غرب‌آسیا، شمال‌آفریقا و شبه‌قاره هند درآید! اکنون بایدن در راس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن قرار دارد و با سرعت و عطش بیشتری درصدد پیاده‌سازی این نقشه شوم بر‌آمده است. ضمن آن‌که رئیس‌جمهور کنونی آمریکا در سال ۲۰۱۳ میلادی نیز ازجمله بانیان تشکیل داعش از دل القاعده بوده است.

سدی محکم به نام جبهه مقاومت

قطعا پروژه بازتعریف تروریسم تکفیری توسط آمریکا و رژیم‌صهیونیستی، با سدی محکم به‌نام جبهه مقاومت مواجه خواهد شد. اگرچه بازتعریف تروریسم تکفیری در قالب بازتولید خشونت‌های منطقه‌ای براساس الگو‌های جدید، تبدیل به یک دستورالعمل کاری در حوزه سیاست خارجی آمریکا شده است، اما جبهه مقاومت این نقشه کلان، مؤلفه‌ها و پیش‌فرض‌های راهبردی و حتی جوانب تاکتیکی و عملیاتی آن را تحت رصد و تحلیل دقیق خود قرار داده است. بدیهی است که هرکجا جبهه مقاومت احساس نیاز کند، در حوزه عملیاتی نیز نسبت به دفع و خنثی‌سازی این نقشه شوم مقامات غربی و صهیونیستی اقدام خواهد کرد. با توجه به شکست اولیه آمریکا، رژیم‌صهیونیستی و برخی شرکای اروپایی آن‌ها مانند انگلیس، آلمان و فرانسه در تکمیل پروسه خلق و حمایت از تروریسم تکفیری، خصوصا در منطقه غرب‌آسیا، این بار نیز شکست سخت‌تری در انتظار آن‌ها خواهد بود.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا